سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سونوگرافی روح

وقتی می خواهیم برای یک منطقه جغرافیایی چشم اندازی طراحی کنیم در اولین قدم  به «آمایش سرزمین» می پردازیم تا وضعیت موجود آن از حیث داشته ها و امکانات و نیز قابلیت ها و استعدادها برایمان روشن شود تا بر اساس آن گامهای رشد و شکوفایی آن را طراحی و اجرا کنیم.
وقتی نطفه ای در رحم مادر بسته می شود برای اطمینان از طی شدن مراحل تکامل از طریق سونوگرافی جنین را در فواصل متناوب مورد بررسی دقیق و تخصصی قرار می دهیم تا هرگونه کمبود و آسیبی را به سرعت جبران نماییم و خللی در مسیر رشد جنین حادث نگردد.

***

وقتی متولد می شویم جنینی هستیم در رحم دنیا، استعدادی بی نهایت در مسیر شدن. با این تفاوت که این بار با اختیار خودمان مراحل تکامل طی می شود. دنیا مزرعه ایست وسیع که میوه ی ویژه ی آن آدمی است و کارخواسته ی الهی از آفرینش هستی، پرورش «انسان کامل»!  جنینِ «روح انسان» تا وقتی در مسیر شدن و صیرورت و تعالی قرار داشته باشد؛ حیات دارد و زنده است وإلا فلا!
شاخص حیات انسانی نفس کشیدن و خوردن و... نیست که ادامه مطلب...




چرا امریکا به ایران حمله نمی کند؟


در این که ایالات متحده امریکا انگیزه کافی برای تقابل با ایران را دارد شکی نیست و برای این حمله هم بهانه و توجیهات لازم همواره وجود دارند چرا که اساسا این بهانه ها ساختنی و بافتنی هستند و واقعی بودن آنها اهمیتی ندارد _همانطور که در رابطه با جنگ عراق هم چنین تجربه ای به وضوح مشاهده شد_ مهم توجیه و به عبارت بهتر تحمیق افکار عمومی داخل و خارج امریکا است حال این هدف با هر وسیله ای حادث شود، شده است! امروز انرژی هسته ای بهانه ی خوبی است هر چند اگر این هم نباشد بهانه تراشی برای نظام رسانه ای و دستگاه جنگ روانی غرب زحمت چندانی ندارد...
از همین رو همواره مسئولین ارشد امریکا بر وجود گزینه حمله نظامی به ایران بر روی میز انتخاب خود تاکید کرده اند، اما چرا هیچ گاه این گزینه ی ذهنی رنگی نزدیک به واقعیت نیافته و همواره به صورت شبحی کم رنگ، بروز داشته است؟ این سئوال در دو حالت اهمیت بیشتری پیدا می کند؛
حالت اول- هنگامی است که امریکا به لحاظ اقتصادی شرایط خیلی خوبی دارد که حمله نظامی را امکان پذیر می سازد.
حالت دوم- هنگامی است که
ادامه مطلب...




ورود به منطقه ممنوعه!

تقریبن ده روزی می شه که وارد منطقه ای شدم، که به نوعی هم خودم ورود به این مناصب رو ممنوع کرده بودم و هم سیستم بروکراسی حاکم، ذاتاً با افراد نوگرا و تحولگرا (با دید مثبت) و ساختارشکن (با دید منفی ش) سازگاری نداره چرا که ماندگاری در یک سیستم ایستا به مرور افراد و ساختارها رو دچار محافظه کاری و روزمرگی و تمایل به حفظ وضع موجود می کنه، این گونه سازمان ها، حضور در وضع موجود رو به ورود به مناطق تجربه نشده ترجیح می دن، به عبارت دیگه دوست دارن از منطقه ی امن عادتها خارج نشن، واسه همین ورود افراد تحولگرا به این گونه سیستم ها در واقع ورود به منطقه ممنوعه خواهد بود! که البته هزینه های خاص خود را دربر خواهد داشت!
و منظور از این که از نگاه خودم هم نوعی پرهیز نسبت به حضور در مناصب دولتی وجود دارد از این حیث است که اساسا این مناصب را به چشم یک حرفه و محمل درآمدزایی نمی بینم بلکه وظیفه و باری می بینم که اگر بر دوشت گذاشته شود مسئولیتی هماره بر شانه هایت سنگینی خواهد کرد... ضمن که خیلی اهل قید و بند های بروکراسی و دیسیپلین های خشک اداری هم نیستم... و دلایل دیگری که
ادامه مطلب...




زن، زمین، زندگی


زن ، زمین ، زندگی

هیچ فکر کردین چه نسبتی بین «زن و زمین و زندگی» وجود داره؟ خوب روشنه که هر سه با "ز" شروع می شن و این خودش یه جورایی تجانس می یاره! اما خوب کلمات زیادی هستن که با "ز" شروع می شن، مثل: زرشک ، زالو، هلو؛ نه ببخشید زردآلو و... که لااقل به نظر من ربطی بین اونها وجود نداره، حداقل یه ربطی که بشه ازش یه جور تناسب درآورد. (هرچند این احتمال رو رد نمی کنم که بین هلو و زن یه رابطه ای باشه؛ در زبان انگلیسی واژه peach"" هم معادل هلو و هم به معنای بانوی زیباست...) ضمن اینکه یک سری کلمات دیگه ای هم هستن که بینشون یه جور تجانس ظاهری هست ولی بازم به نظر جناب خودم تناسب باطنی ندارن، مثل: «مرد، مرداب ، مردگی». خوب بگذریم...

 یکی از مشترکات این سه واژه اینه که هر سه تاشون "زن" دارن، نه اینکه لزوماً متأهل باشنا! منظورم اینه که حروف «ز» و «ن» حرف اول و آخر رو تو کلمه "زمین" می زنه و اگر "زن" رو از "زندگی" بگیری انگار ادامه مطلب...




از وصف رخش..

 

عمریست که در میکده لب بر لب جامیم
با عشق بت بتکده روزی گذرانیم

هر چند که در پرده بود آن رخ زیبا
از وصف رخش تا به ابد دلشدگانیم

دلداده ام و دلبر و دلدار تویی تو
دلبسته ی پیوسته ی آن روی چنانیم

از هستیِ تو هستِ جهان هست، هویدا
بی عشقِ تو از هر دو جهان دلزدگانیم

حیرانی و ویرانیِ دل گشت چه بسیار
هر روز و شب اندر طلبت گمشدگانیم

باز آی که دل بی رخ دلدار فنا گشت
تا روز ابد در صف عشاق بمانیم

آیا شود از روی کرم لطف نمایی
تا بر رخ چون ماه تو گل بوسه نشانیم؟!

 

اثر:م.عسگری





رویش عشق

در پست قبلی اشاره ای گذرا به این نکته داشتیم که واژه ی LOVE اصالتاً و عمدتاً معطوف به چه نوع مفاهیمی می باشد.

اما هنگامی که واژه ی عشق را در ادبیات فارسی و اشعار و آثار هنری مصداق یابی می نماییم، با جلوه هایی با شکوه ، متعالی و چشم نواز مواجه می شویم. اگر توفیقی دست بده و حس و حالی هم باشه در آینده به نسبت شناسی بین این دو واژه بیشتر خواهیم پرداخت. در عین حال ترجیح دادم برای این که نظری به جلوه گری «عشق» داشته باشیم بدون هرگونه توضیح، این شعر زیبا رو تقدیم کنم. 
 

عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک 

عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار 
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار

عشق گاهی می رود آهسته تا عمق نگاه 
 همنشین خلوت غمگین آه

عشق گاهی شور رستن در گیاه    ادامه مطلب...




سنگ،کاغذ؛قیچی

سنگ،کاغذ،قیچی

بازی جالبی بود اما برای بچگی، هر چند بسیاری از کارها که بزرگسالان جدی می پندارند شأنی بیش از بازیهای کودکانه ندارد، گو این که بازی نیز برای کودکان، کاری مهم محسوب می شود...

مرادم از سنگ نمادی است از «زمین».  همان که بستری است برای مسکن آدمیان. اقامتگاهی موقت و گذرگاهی که به ابدیت ختم خواهد شد.

بسیار گفته اند و شنیده ایم که  "اگر می خواهی بلند شوی بایستی دستت را بر زمین بگذاری" و دست را بخوانید «چنگال طمع» که در زمین فرو می رود و آن را چون لقمه ای چرب می بلعد. شاید به معده ی من و شما ادامه مطلب...




از «سبیل نیچه ای» تا «سید شهیدان اهل قلم»

از «سبیل نیچه ای» تا «سید شهیدان اهل قلم»

دو سه سالی از شهادت آقا سید مرتضی می گذشت که  وارد دانشگاه شدم و به برکت شهادتش با آثارش آشنا شدم، آثاری که در زمان حیات ظاهری سید مثل خودش غریب بود... درست مثل همه ی آدمهایی که از زمان خودشون جلوتر هستند. نوع نگاهش برام تازگی داشت، یه جورایی خاص بود، اندیشه های عمیق و مستدلی که قلم پرتوان و ذوق لطیف سید به اونها جذابیت مضاعفی می داد؛ هم به عقل می نشست، هم به دل.

avini

واسم خیلی جالب بود در بحبوحه جنگ، فردی که حضور مستقیم تو جبهه داره، راجع به «توسعه و مبانی تمدن غرب» کتاب می نویسه و اونقدر مسلط کهادامه مطلب...




نا مه ای از حضرت مسیح

 نا مه ای از حضرت مسیح *
(شاید اگر مسیح بود چنین می نوشت:)**

به نام پروردگار یگانه

برانگیختگی ام از روی رحمت بود و محبت. آمدم با شعار یگانه پرستی بر زبان و آرزوی نوع دوستی برای انسان. با کتابی که حاوی بشارتی بزرگ بود و از این روی انجیل نام گرفت؛ بشارت به بعثت خاتم رسولان و اکمل ادیان. و این بشارت آنچنان روشن بود که بحیرای راهب پس از گذشت قرنها، از روی نشانه ها، آخرین فرستاده الهی را در دوران نوجوانی شناخت و او را تکریم کرد، برادرم محمد امین که درود خدا بر او باد را می گویم، همو که تجسم کرامت انسانی و خلاصه تمام خوبی ها و رحمت واسعه ی الهی بود.

امروز قلب مسلمانان و موحدان از توهین و به تصویر کشیدن تکه پاره کردن بزرگ ترین نشانه مکتوب الهی رنجیده است(1) چونان که قلب من و پیروان صدیقم. روشن است که اکنون در سراسر ارض تنها کتاب قرآن است که محتوای آن تماماً وحی ناب و کلام حضرت حق می باشد و هیچ کتابی غیر از آن، حتی ادامه مطلب...




فصل رویش

زمین بار دیگر طوافش را به دور خورشید تمام کرد و همچون نوعروسان تن پوشی از شکوفه های رنگارنگ بر تن نمود، خرسند از این که بازهم ساکنانش را به میهمانی بهار رسانده است و زایشگاه زمانی تازه گردیده است...

ما نیز شادمان از این چرخش مدام، دست افشان و پای کوبان به جشن نشستیم، خوشنود از اینکه این سیاره سرد و خشک بار دیگر میزبان جوانه هاست و چقدر دلنشین است این پدیده بهار، چقدر چشم نواز و فرح زاست : شکوفایی، نوآوری، رویش ...

و من همچنان سرگردان، در بین لبخند و اشک، خوشحالی و غم، حیرانم که چه می رود بر ساکنان این سیاره ی رنج، بر انسان، بر من! بر تو!

                                   

در بین بذرهای بسیار و دانه های بیشمار، که پای بر زمین می نهند، چه فراوانند آنها که  طعمه می شوند یا می پوسند ، اما چه خوش است حالِ آنها که ادامه مطلب...




<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

آخرین مطالب وبلاگ



ویرایش قالب توسط قافله شهداء