سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر روز عاشوراست!

 

«عاشورا‍» نه حادثه ای در گوشه ای از زمان و «کربلا» نه مکانی است در گوشه ای از زمین! چنان که در زیارت عاشورا خطاب لعن الهی تنها شامل قاتلین کاروان محبوب نمی شود که بانیان خط انحراف و تابعین و پیروان باطل در طول تاریخ را دربر می گیرد. عاشورا روز یادآوری عهد آدمیان با حضرت حق است همان عهد ازلی و فطری! روزی که شاهدی شد بر ملائکه ی پرسشگر از چرایی خلقت آدم، و روز رمزگشایی از آن رازی که خدا در هنگامه ی آفرینش آدم و در پاسخ فرشتگان فرمود: «انی اعلم ما لاتعلمون».
در کربلا «حضرت عشق» عریان شد تا چهره ی حقیقت نمایان شود و صف نوریان و ناریان متمایز گردد و حجت بر فرزندان آدم تمام. این است که محبت «حسین» اختصاصی به شیعیان و مسلمانان ندارد چرا که عشق به حقیقت در نهاد آدمی جاری است و هرکس چراغ فطرتش هنوز خاموش نگشته و رشته قلبش با حقیقت نگسسته است حسین برایش دوست داشتنی است و حریم حسین و یارانش برایش محترم. در کربلا صفی از نور بود با امامت آفتاب عشق، پرچم داری ماه بنی هاشم و پروانگی ستارگان آسمان ولایت. و اینها چنان ذوب در حق شده بودند که گویی یکی بیش نبودند؛ یک حقیقت واحد، یک حسین! آری آن جاکه خورشید در میانه ی آسمان نورافشانی می کند ماه و ستارگان جملگی محو و فانی در او می شوند؛ «ارواح التی حلت بفنائک»!
و در صف مقابل؛ سپاه ظلمات و ضلالت، جمعی پریشان که هر یک به هوسی هوای جنگ با حقیقت را نموده بودند؛ لشگری از حرص و طمع و شهوت و قدرت و ترس و جهل و... اما هرچه بودند همگی در صف باطل بودند؛ که در هنگامی ی عاشورا، صف میانه ای وجود ندارد، و هرکس با هر نیتی با کاروان خورشید پیوند نخورد لاجرم به تاریکی سپاه باطل فرو کشیده خواهد شد و آنان که ولایت حق را برنتابند سر بر ضلالت طاغوت خواهند سپرد. پناه برخدا!
داستان رویارویی حق و باطل، به درازی تاریخ است، و این تعبیر دیگری است از «کل یوم عاشورا». عاشورا تجلی تام و تمام این رویارویی است؛ درسی و عبرتی برای همیشه ی تاریخ، آینه ای که در اوج شفافیت نور حق را تا اعماق جان آدمی در هر زمان و مکان می تاباند و عهد فطری او را متذکر می شود.
***
شاید گهگاهی با خودمان فکر کرده باشیم که چرا در فلان قطعه ی زمانی نبودیم، قطعاتی که نقاط عطف نمودار زمان و سرشار از تاریخ سازی بوده اند و غبطه به حال آنان خورده ایم که در کشاکش ابتلائات زمانه و فتنه های فتانه، عمق نگاهشان نه با چشم صورت که با چشم بصیرت تا لایه های زیرین و باطن وقایع نفوذ کرده و جلوتر از زمان و زمانیان خویش راه به کاروان خورشید یافته اند! و اینک با خودم می اندیشم که یحتمل سالیانی بعد آدمیانی به این قطعه ی تاریخ معاصر ما با چنین نگاهی، بنگرند و امثال ما را ببینند که در کشاکش فتنه های این زمانه ی تاریخ ساز با کنش ها و مواضع و سکوت و... مایه ی عبرت آنها شده ایم! پناه بر خدا!   





انواع استراتژی ها (بخش اول)

انواع استراتژی ها ‌

 برای منازعه و مقابله با کشورها از روشها و راهبردهای پیچیده ای استفاده می شود که اشراف و آگاهی نسبت به آنها تا حدود زیادی شفاف کننده صحنه و نحوه نزاع می باشد. معمولا در مقابله با یک کشور در یک بازه زمانی مشخص و چندساله از یک یا چند راهبرد معدود بهره گرفته می شود اما بررسی استراتژی هایی که در طول چندسال اخیر در مقابله با کشورما اعمال شده است نشان می دهد راهبردهای متکثر و متنوعی به کار گرفته شده که قریب به اتفاق آنها در برابر ایران عزیز ناموفق بوده اند به طوری که در دوره های زمانی کوتاه با تغییر مکرر راهبردها، استراتژی های ترکیبی متعددی مورد آزمون قرار گرفته اند. در اینجا تعدادی از این استراتژی ها را به طور مختصر مورد اشاره قرار می دهیم.  

1- استراتژی چماق و هویج :

برای تربیت اسب وحشی از این روش استفاده می کنند؛ هویج را به او می دهند بخورد، همزمان چماق نیز بالای سرش است و ودر نهایت آن را زین کرده، رام می نمایند. هدف از این استراتژی فریب و تهدید است؛ ‌از یک سو کشورها را فریب می دهند اگر فریب نخورد از حربه تهدید استفاده می کنند.

 2-ااستراتژی پلیس خوب، ‌پلیس بد :

وقتی چراغ قرمز را رد کردی باید جریمه شوی،  پلیس خوب می گوید باج بدهی بخشیده می شوی در غیر اینصورت پلیس بد ماشینت را متوقف می کند.

در جریان انرژی هسته ای ایران،  پلیس خوب اتحادیه اروپا و آژانس بودند که باج می خواستند و  پلیس بد آمریکا بود که ایران را تهدید می کرد.

 3- استراتژی شک و بهت :

در این دکترین یک شک به دنیا وارد می کنند تا مردم بفهمند چه اتفاقی افتاده و از حالت بهت زدگی بیرون بیایند تصمیم خود را عملی می نمایند.

ادامه مطلب...




فرهنگ و کشاورزی


داشتم به شباهت های فرهنگ " culture"  و کشاورزی "agri culture " فکر می کردم؛ همانقدر که معادل های لغوی این دو اصطلاح به هم نزدیک اند در روش نیز قرابت دارند. در فرایند فرهنگ سازی پس از آمایش سرزمین ذهن مخاطبین، مراحل کاشت، داشت و برداشت انجام می شود. صبر و حوصله، انتخاب بذر مناسب و سالم، زمینه سازی، زمان بر بودن و... در کنار آب و هوای مساعد از جمله مایحتاج ضروری در روند رویش اند.
می خواهی گندم بکاری، از بذر جو نمی توانی استفاده کنی، حتی از هر دانه ی گندمی نیز نمی توانی به عنوان بذری مناسب و ثمربخش بهره برداری کنی. زمان کاشت نیز اهمیت دارد، در چه فصلی جغرافیای شما مناسب این کشت است؟ کاشت هر بذری زمان و هوای خاص خودش را می طلبد نه دیرتر، نه زودتر. آب سالم و به اندازه در کنار زمین مستعد از احتیاجات اولیه کارند. اگر همه ی اینها فراهم بود اراده و همت و کاردانی و تجربه و حوصله نیز به مقدار کافی و بسته به وسعت مزرعه ات و سختی شرایط کارت بایسته است و آن گاه که  همه ی این شروط لازم را ضمیمه کردی شرط کافی توکل است...
آری کشاورز بیش از آن که نگاهش به زمین باشد، چشم به آسمان دارد و پیش از آن که دست به زانوی همتش بگذارد دست نیاز به طلب یاری معبود می گشاید!

بعدالتحریر:
کنفسیوس یه جمله ای داره تو این مایه ها: اگه دنبال کار زودبازده و محدود هستی گندم بکار، اگه محصول چند ساله ای می خواهی درخت بکار و اگه محصول و بازدهی می طلبی با عیار سنجش بالای قرن؛ بذر انسانیت بیفکن! 





عشق حسین است چه ها می کند...!

 

می گویند با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود، آری نمی شود، آخر بیان واژه ها را چه نسبتی است با حس چشایی؟
درست می گویند اما...! نامهایی را می شناسم که با ذکر آنها نه تنها دهان شیرین می شود که تمام وجود آدمی را حلاوت فرامی گیرد هم جسم، هم ذهن، هم قلب و هم روح...
وقتی حسین را زمزمه می کنی و می دانی چه را و که را می خوانی و چرا می خوانی؟ می توانی شیرین ترین مزه ها را با همه ی وجودت مزمزه (؟) کنی؛ أحلی من العسل!
حسین را می گویی و بر سینه ات می کوبی تا ذکر او بر دل و جانت نشیند؛ «غمت در نهانخانه ی دل نشیند...» اشک را از چشمانت می فشانی تا غبار از افق دیدگانت بشوید و بسیاری از آتش ها را فرونشاند، بگذار آنان که نمی دانند ما را غمزدگان ماتم حسین بخوانند اما آنان را حرجی نیست، تجربه نکرده اند و نچشیده اند: غمت از هر چه شادی دلگشاتر... دلی داریم و دریای غم تو...
ما که لذایذ عالم را آزمودیم و از شراب میکده ی حسین، مستی فزاتر و هستی افزاتر نیافتیم و تعجبی هم ندارد که نام امام که نمونه ی تام و تمام  جمال و کمال الهی است چنین کام نواز باشد: «فما أحلی اسمائکم» (1) و اگر ذکر نامشان با جان آدمی چنین می کند نزدیکی و وصال و تشبه و تشبث به آنان چه گونه خواهد بود؟ و چه می دانیم ما ظلمت زدگان دوران غیبتِ خورشید تابان ولایت که در محضر یار بودن چه لذتی دارد؟! 

عشق حسین

پانوشت:
(1) در زیارت سرور آفرین جامعه کبیره می خوانیم:
ذکرکم فی الذاکرین، و اسمائکم فی الاسماء، و اجسادکم فی الاجساد، و انفسکم فی النفوس، و آثارکم فی الآثار، و ارواحکم فی الارواح، و قبورکم فی القبور. فما احلی اسمائکم! وه که چه شیرین است نام‌هایتان!
(دوازدهم محرم)





قربون حکمتت خدا!

دائم از دست پسرش می نالید، اشک تو چشاش حلقه زده بود و می گفت: از دستش آب خوش که از گلوم پایین نمی ره هیچی، یه لقمه نون خشک هم از گلوم پایین نمی ره! تنها چیزی که از خدا می خوام اینه که یا منو ببره از دستش راحت شم، یا اونو ببره از دستش راحت شم! هر کاری می کنم درست بشو نیست، با هر زبونی که نصیحتش می کنم افاقه ای نمی کنه، دیگه تنها راهی که دارم اینه که «به خدا واگذارش کنم...» (1)

                                                                ***
فلش بک ؛ 20 سال پیش

دائم دست به دعا بود و سر به آسمون، مدت زیادی بود که نذر و نیاز می کرد، هرچند حاجت نمی گرفت ولی دست بردار نبود خیلی مصرانه از خدا می خواست تا حاجتش رو بده، چه حکمتی بود که خدا صلاح نمی دونست حاجت روا بشه؟! الله اعلم. بالاخره هر چی باشه اون خداست و ما هم بنده، هم خیر ما رو بهتر می دونه و هم نسبت به خودمون از خودمون آگاه تر و مهربون تر و نزدیک تره!
خبر به سرعت همه جا پیچید، اهل محل ناباورانه خبر باروری اونو دهن به دهن می چرخوندن، آخه سالها بود که همه  می دونستن اونا بچه دار نمیشن... (2)

پانوشت:
(1) وای که چقدر من رو این جمله حساسم، تنم می لرزه وقتی می شنومش... کاش به جای این که آدمهای دیگه رو به این راحتی لعن و نفرین کنیم و به خدا واگذارشون کنیم، یا هر مشکلی که پیش میاد گردن خدا بندازیم، خودمون و اموراتمون رو به خدا می سپردیم و با توکل و تلاش، واسه تقدیر مثبت و عاقبت نیک بستر سازی می کردیم، اونوقته که هر نتیجه ای حاصل بشه خیر ماست و نه تو «خوش حالی» ها ذوق مرگ می شیم و از حد می گذرونیم و نه تو «بدحالی» ها دق مرگ می شیم و ناامید ...
(2) دعا کردن و طلب خواسته ها از معبود همیشه خوبه و هیچ دعایی هم بدون پاسخ باقی نمی مونه، البته نباید فکر کنیم که استجابت دعا فقط یعنی اینکه دقیقن اون چیزی که ما می خوایم حادث بشه، و روی اون مصداق خاص اصرار و پافشاری بیش از حد کنیم، چون خیلی از عوامل و شرایط تو عالم هستی وجود داره که ما نسبت به اونها علم و اشرافی نداریم، چه بسا چیزهایی که ما فکر می کنیم خیر ماست ولی در حقیقت عالم، اینطور نیست : «عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم »





سونوگرافی روح

وقتی می خواهیم برای یک منطقه جغرافیایی چشم اندازی طراحی کنیم در اولین قدم  به «آمایش سرزمین» می پردازیم تا وضعیت موجود آن از حیث داشته ها و امکانات و نیز قابلیت ها و استعدادها برایمان روشن شود تا بر اساس آن گامهای رشد و شکوفایی آن را طراحی و اجرا کنیم.
وقتی نطفه ای در رحم مادر بسته می شود برای اطمینان از طی شدن مراحل تکامل از طریق سونوگرافی جنین را در فواصل متناوب مورد بررسی دقیق و تخصصی قرار می دهیم تا هرگونه کمبود و آسیبی را به سرعت جبران نماییم و خللی در مسیر رشد جنین حادث نگردد.

***

وقتی متولد می شویم جنینی هستیم در رحم دنیا، استعدادی بی نهایت در مسیر شدن. با این تفاوت که این بار با اختیار خودمان مراحل تکامل طی می شود. دنیا مزرعه ایست وسیع که میوه ی ویژه ی آن آدمی است و کارخواسته ی الهی از آفرینش هستی، پرورش «انسان کامل»!  جنینِ «روح انسان» تا وقتی در مسیر شدن و صیرورت و تعالی قرار داشته باشد؛ حیات دارد و زنده است وإلا فلا!
شاخص حیات انسانی نفس کشیدن و خوردن و... نیست که ادامه مطلب...




زن، زمین، زندگی


زن ، زمین ، زندگی

هیچ فکر کردین چه نسبتی بین «زن و زمین و زندگی» وجود داره؟ خوب روشنه که هر سه با "ز" شروع می شن و این خودش یه جورایی تجانس می یاره! اما خوب کلمات زیادی هستن که با "ز" شروع می شن، مثل: زرشک ، زالو، هلو؛ نه ببخشید زردآلو و... که لااقل به نظر من ربطی بین اونها وجود نداره، حداقل یه ربطی که بشه ازش یه جور تناسب درآورد. (هرچند این احتمال رو رد نمی کنم که بین هلو و زن یه رابطه ای باشه؛ در زبان انگلیسی واژه peach"" هم معادل هلو و هم به معنای بانوی زیباست...) ضمن اینکه یک سری کلمات دیگه ای هم هستن که بینشون یه جور تجانس ظاهری هست ولی بازم به نظر جناب خودم تناسب باطنی ندارن، مثل: «مرد، مرداب ، مردگی». خوب بگذریم...

 یکی از مشترکات این سه واژه اینه که هر سه تاشون "زن" دارن، نه اینکه لزوماً متأهل باشنا! منظورم اینه که حروف «ز» و «ن» حرف اول و آخر رو تو کلمه "زمین" می زنه و اگر "زن" رو از "زندگی" بگیری انگار ادامه مطلب...




از «سبیل نیچه ای» تا «سید شهیدان اهل قلم»

از «سبیل نیچه ای» تا «سید شهیدان اهل قلم»

دو سه سالی از شهادت آقا سید مرتضی می گذشت که  وارد دانشگاه شدم و به برکت شهادتش با آثارش آشنا شدم، آثاری که در زمان حیات ظاهری سید مثل خودش غریب بود... درست مثل همه ی آدمهایی که از زمان خودشون جلوتر هستند. نوع نگاهش برام تازگی داشت، یه جورایی خاص بود، اندیشه های عمیق و مستدلی که قلم پرتوان و ذوق لطیف سید به اونها جذابیت مضاعفی می داد؛ هم به عقل می نشست، هم به دل.

avini

واسم خیلی جالب بود در بحبوحه جنگ، فردی که حضور مستقیم تو جبهه داره، راجع به «توسعه و مبانی تمدن غرب» کتاب می نویسه و اونقدر مسلط کهادامه مطلب...




ماه و مهر در بیان آفریدگار

گفتم حالا که از زاویه دید  ماه و مهر داریم نگاهی به زندگی بنی بشر میندازیم، فرصت مناسبی هست تا یه نگاهی هم به تناسب هندسی خورشید و ماه داشته باشیم از پنجره نگاه پروردگار:  

«الشمس والقمر بحسبان» (سوره الرحمن 5)

خورشید و ماه در تناسب هستند.

چه تناسبی میان ماه و خورشید وجود دارد؟


ادامه مطلب...




نگاه مثبت

این عبارت را با دقت بخوانید...

چه پیامهایی را می توان از آن برداشت کرد؟ شما چه مفهومی را از این جمله تجربه می کنید؟

در ادامه مطلب نکته آن را بیابید.

 

"GODISNOWHERE"

ادامه مطلب...





آخرین مطالب وبلاگ



ویرایش قالب توسط قافله شهداء