سلام بر تو ای حضرت بهار – 2
بهار که می آید سلام می کند به زمین و اهالی اش با قطرات باران، همین بهار طبیعت را می گویم همین که فصلی است که زمان را تحویل می کند و زمین را متحول، همین که خانه ها را می تکاند و روابط مان را حالی به حالی می کند، همین بهار که برای خودش آیه ها و اعجازهایی دارد؛ بهار که می آید چقدر زیبایی با خودش می آورد چقدر همه چیز تازه و نو به نو می شود؛
هوا متعادل، زمین زنده، آسمان پاک، درختان سرسبز، گلها پرشکوفه، کوه و دشت رنگارنگ و زیبا... خانه ها پاکیزه، انسانها بانشاط، روابط صمیمی، دلها نزدیک، کودکان شاد...
بهار طبیعت که می آید چقدر تازگی و سرزندگی و تحول و اعجاز با خود می آورد، حال اگر حضرت بهار طلوع کند چه خواهد کرد با زمین و زمان و آدمیان؟
او که خود «ربیع الأنام» است؛ - بهار آدمیان و جهانیان - چه ها خواهد کرد با جانها؟ بهار طبیعت که ذره ای از تجلیات معمول و سالیانه ی الهی است این همه شگفتی و حیات بخشی و امید با خود می آورد، او که مظهر تامِّ نام مقدس «مقلب القلوب» و «محول الحول و الاحوال» است چه می آورد برایمان؟
زمان که با رسیدن زمین به جایگاه نخستینش حول خورشید، تحویل و تجدید می شود با طلوع شمس الشموس عالم هستی و قرار گرفتن آفتاب پشت ابر، بر جایگاه حقیقی اش چه گونه تحویل خواهد شد؟ با آمدن او که صاحبِ زمان است و زمان و جهان، تحت ولایت و امر او هستند...
سلام بر تو ای حضرت بهار (عج)، سلام بر تو که بهار حقیقی انسان و جهان هستی، به راستی اگر بهار طبیعت، صاحب این همه زیبایی و آراستگیِ چشم نواز است بهار حقیقی که تنها با آمدن یک گل، شکوفا می شود چه سان خواهد بود؟!
***
حکایت غریبی است که برای آمدن بهار طبیعت این همه تکاپو و پاکیزگی و آمادگی موج می زند و برای آمدن حضرت بهار...
مرا ببخش و با شعاعی از لطف و مهربانی ات، وجود تارم را پاک و آماده ی ظهورت ساز.
مهدی عسگری
3شنبه – 3فروردین -1395