باز این چه رستخیز عظیم است...
ماتم همه جا را فرا گرفته است، این خیل جمعیت سیه پوش با چهره هایی خاک آلود و پریشان، این حجم بیرق های عزا و موکب ها، این صدای نوحه و سینه زنی، این شور و نوا، این زمزمه های عاشقانه زائرین، این اذکار و افکار و اشعار، این پاهای خسته و تاول زده، این غبار به پا خاسته، ... همه و همه فضای ماتم را تشدید می کند، فوج فوج جمعیتی که از هر گوشه و کنار می جوشد و می آید و به این کاروان ملحق می شود... اینها ماتم زده ی کدام مصیبت اند؟ کدام اتفاق این جماعت را چنین زار و پریشان روانه بیابان کرده است؟ چه سری است در این واقعه؟ کدامین حقیقت زنده، این حماسه پاینده را خلق کرده است؟
خون حسین... حسین خون خدا... خونی که هنوز زنده و تازه و جوشان است، خونی که در رگ های تاریخ دمادم دمیده می شود، خونی که حی است و حق و احیاگر، گویی حسین به تازگی به قربانگاه رفته است، گویی صدای ناله زنان و کودکان هنوز در این صحرا طنین افکنده است، گویی ندای بزرگ مردی، معصومانه و مظلومانه به گوش می رسد که یاور می طلبد و ناصر؛ این چه مصیبتی است که گذشت زمان نه تنها از آن نکاسته، که روزاروز بر شورآفرینی آن افزوده و جماعت افزونتری را افسون خویش ساخته است؟
لقد عظمت المصبیه، بک علینا و علی جمیع اهل السماوات والارض... آری! این مصیبت بر ما بسیار گران و سنگین است و این جماعت تا قیام قیامت به پا خواهند خواست به خونخواهی امامشان؛ به پا می خیزند و فریاد بر می آورند: به کدامین گناه امام معصوم ما را اینچنین مظلومانه به قربانگاه کشاندید؟ دستان و چشمان علمدار ادب و غیرت را بریده، گلوی تشنه ی طفل شش ماهه را شکافته، سرها را به نیزه، بدنها را پاره پاره، زنان و کودکان آل الله را آواره، ناموس خدا را اسیر.. کرده اید؟؟ حسین هماره زنده خواهد ماند؛ زنده ترین تاریخ، چشم بگشایید و بنگرید این قافله ی حسینی است؛ این راه و آرمان و ندای حسین است که بزرگترین کاروان تاریخ را به راه انداخته است، ما همواره این مصیبت عظیم را برگوش تاریخ و جهان و جهانیان خواهیم خواند و این نوحه بیدارکننده را سر خواهیم داد تا بیرق عزت و حریت و توحید بر فراز تاریخ استوار بماند و در اهتزاز.