ترنم غزل عاشقانه ایثار
جسمی آهنین، خشن و سنگین پیش می راند، چشم های معصومانه نوجوان مرزهایی را می بیند که زیر شنی های تانک در نوردیده می شود، مرزهایی از جنس ایمان و ایران. غیرتش به جوش آمده است، کسی نمی داند چه گفتگویی، چه معاشقه ای میان او و خدایش در می گیرد که چنین مشتاقانه به دیدار معشوق می شتابد.
ناگاه گویی قطعه ای از عاشورا، گوشه ای از کربلا در این زمان و زمین متجلی گشته است. ملائک ترنم غزلی را می شنوند که سراینده اش حکایتگر عشق است و تفسیر پاسخ پروردگار به پرسش ملائک درباره چرایی آفرینش انسان: «انی اعلم ما لا تعلمون» من چیزی می دانم که شما نمی دانید...
اندام نازکش می شود سپری از جنس گوشت و خون در برابر خروش کوهی از جنس آهن سخت. همهمه ای به پا می شود در زمین و آسمان که باورش در ذهن نمی آید. این چیست که آسمانیان را به شگفتی واداشته است؟ کدام عشق؟ کدام غیرت و کدام ایمان؟
و چنین است که نوجوان سیزده ساله ای می شود "ره بر" می شود کسی که با نثار شمع وجود خویش چراغی روشن شد بر مسیر رهروان حقیقت و انسانیت.
کسی قدم های این سرو افراشته را نشمرد، کسی نتوانست نیروی گام هایش را که هر دم جزم تر و استوارتر به سوی هدف کشیده می شدند را رقم بزند، کسی توان سنجش اراده پرصلابتش را نداشت اما خون سرخش چشمه جوشانی شد که هماره رود خروشان ایثار، شجاعت و مردانگی را در جای جای این سرزمین جاری می کند.
این رسم همیشه تاریخ است که دل های آسمانی جز به ساز معشوق کوک نمی شوند و از همه دره ها پلی می سازند برای عبور؛ آهن و آتش برابر این عشق یارای ایستادگی و توان مقاومت ندارند؛ چنین دل هایی بی منت و استوار از خود می گذرند تا ایثار را به تمامی معنا کرده و آن را به بهترین جلوه ترسیم کنند.
در جهانی که منیت در لباس مدرنیته ظاهر می شود و نفسانیت سالاری حکومت می کند، فهمیده الگویی است ارزشی که از خودگذشتگی، آرمان خواهی و حق مداری را ترسیم می کند.
در عصر فرهنگ لیبرالی که واژه "ایثار" معادلی در ادبیات مسلط جهانی ندارد و مفهوم آن فهم نمی شود، شهید محمد حسین فهمیده سمبل و پرچم پر اهتزاز و باشکوه ایثار و از جان گذشتگی است و این خود گنجینه ای است بس گرانقدر و گرانمایه برای این سرزمین.
امروز شهید فهمیده به عنوان نماد برجسته فرهنگ البرز، عنصر هویت بخش و مایه مباهات البرز نشینان است.