کلید واژه ها: فرهنگ مضاف، فرهنگ مدیریت، فرهنگ رسانه ای، محافظه کاری، شایسته سالاری
مفهوم گسترده و فربه فرهنگ، شاخه های فراوانی دارد مانند: فرهنگ ترافیک، فرهنگ شهروندی، فرهنگ اقتصاد، فرهنگ سیاست و .... به هر کدام از این شاخه ها «فرهنگ مضاف» گفته می شود؛ چرا که با اضافه شدن یک موضوع به «فرهنگ» ساخته می شوند و در واقع مفهوم عام و فراخ فرهنگ را مقید به موضوعی خاص می نمایند.
یکی از تنومندترین این شاخه ها ـ که شاید بهتر باشد به جای «شاخه» از تعبیر «تنه» استفاده کنیم ـ «فرهنگ مدیریت» است؛ روش ها، هنجارها، آداب، دیدگاه ها، معیارها و افکاری که در فضای مدیریتی، جو غالب محسوب می شود و محیط زیست مدیران یا حوزه نفوذ آنها را تحت الشعاع قرار می دهد.
اغلب هنگامی که از فرهنگ سخن میگوییم آن را به صورت عام در نظر می گیریم و عمده دغدغه ها و مباحث حول محور «فرهنگ عمومی» که مخاطب آن عموم مردم هستند دور می زند؛ حال آن که یکی از عوامل بسیار مؤثر در «فرهنگ عمومی»، «فرهنگ خواص» و به طور ویژه «فرهنگ مدیریت» است.نوع حضور مدیران در جامعه، در رسانه، در محل کار و ... به خودی خود «فرهنگساز» است. هر کدام از حوزه هایی که یک مدیر می تواند در آن اثرگذار باشد جداگانه قابل بحث و بررسی است. به عنوان مثال نوع تعاملی که یک مدیر با رسانه ها دارد هم در ساخت افکار عمومی مؤثر است هم در «فرهنگ رسانه ای».
اگر مدیران جامعه رابطه ای شایسته و مناسب با اصحاب رسانه داشته باشند و نوع نگاه و انتظار خود را نسبت به این حوزه ارتقا دهند در رشد کیفی و محتوایی نشریات و حرفه ای شدن آنها بسیار مؤثر است. باید نگاهی متعادل و تعریف شده از هر رسانه داشت و این نگاه را متناسب با عملکرد حرفه ای، امانتداری، نقد منصفانه، مردم داری و حوزه نفود هر نشریه تنظیم نمود و در هر حال فراموش نکرد که حرمت و شأن رسانه باید حفظ شود.
تکریم اصحاب رسانه از اصول برقراری تعامل است؛ یعنی نه نگاه از بالا و نه نگاه از سر ضعف و ترس، بلکه نگاهی مبتنی بر شأن ذاتی و جایگاه والای رسانه به عنوان حافظ منافع جمعی و کلان جامعه. روشن است که برای تنظیم و تعدیل این رابطه و تکریم خبرنگاران، می بایست مدیران توجه بیشتری به شفافیت و سلامت کاری خود داشته باشند.
یکی از نکات بسیار مهم برای ارزیابی «فرهنگ مدیریتی» دلایل و شاخصهای حاکم بر فضای تصمیم سازی مسؤولان است. مهمترین هنر یک مدیر تشخیص، تصمیم و اتخاذ مواضع صحیح و به هنگام در موقعیت های گوناگون است. به هر میزان که این تشخیص و تصمیم، به شکلی سالم، صحیح و ضابطه مند اتخاذ شود در بهره وری، آرامش و سلامت مجموعه و بهره برداری بهینه از ظرفیت ها و منابع بالقوه و بالفعل توفیق افزون تری حاصل می شود.
از جمله آفت ها و آسیب های «فرهنگ مدیریت» تمایل برای حفظ میز و منصب است؛ تمایلی که مدیر را به «محافظه کاری» و مصلحت اندیشی های مقطعی می کشاند و این خود منشأ بسیاری از آسیب ها است. فراموش نکنیم آسیب پذیری، منشأ ضعف و ضعف، منشأ تهدید و تحدید و عقب نشینی از اصول و رسالت ها است. آفت «محافظه کاری»، مدیر را «سفارش پذیر» بار می آورد و رویکرد انقلابی و به اصطلاح عامیانه «برش مدیریتی» او را می خشکاند.
دلبستگی به میز، مدیر را وابسته و وامدار می سازد، شجاعت تشخیص و جسارت تصمیم را از وی می ستاند و هنگامی که این «فرهنگ مدیریتی» حاکم شود، «شایسته سالاری» به قربانگاه خواهد رفت و کلان اندیشی، آینده نگری و مصالح عمومی در پای منافع خصوصی و مصالح اختصاصی ذبح خواهند شد.وقتی شایسته سالاری در «فرهنگ مدیریت» نه در شعار، که در عمل حاکم باشد، روشن است که در حوزه «فرهنگ عمومی» نیز تأثیر مستقیم و بسزایی خواهد داشت. در چنین فضایی افراد جامعه بویژه جوانان برای «شایستگی» تلاش مضاعفی خواهند کرد. اما اگر فرهنگ مدیریتی «رابطه محور» باشد اعضای مجموعه نیز دقت و تلاش خود را بر «رابطه بازی» متمرکز خواهند ساخت.
اگر صراحت و صداقت در «فرهنگ مدیریتی» قدر یابد در مجموعه تحت نفوذ نیز این هنجارها تقویت خواهد شد و بر صدر خواهد نشست و اگر چاپلوسی و دورویی رواج یابد هکذا .... بنابراین یکی از لوازم ضروری برای رشد فرهنگ عمومی، بهبود و سلامت فرهنگ حاکم بر گروه های مرجع و مدیران جامعه است؛ از آنجا که هر مدیر ـ و لو به لحاظ ارگانیکی مأموریت مستقیم در عرصه فرهنگ نداشته باشد- بی شک نقش مؤثری در عرصه فرهنگ سازمانی و فرهنگ مردم بویژه در حوزه نفوذ خود دارد؛ عدم توجه به مقوله «فرهنگ مدیریت» در جامعه، حرکت کاروان فرهنگ را دشوار و کند خواهد کرد.
مدیریت در جامعه اسلامی، غنیمت نیست، امانت است. قدرت در سیاست اسلامی، فی نفسه مطلوب نیست، مگر اینکه در مسیر خدمت به خلق خدا مصروف شود. مدیریت، ریاست طلبی نیست، بلکه مسؤولیت و پاسخگویی است.
مدیریت یعنی ماندن برای کار کردن، نه کار کردن برای ماندن. کاری که برای ماندن و حفظ منافع شخصی و گروهی انجام می شود جنس متفاوتی دارد؛ بیشتر از آنچه هست، می نماید؛ پر سروصدا و کم مایه، مقطعی و زودگذر است؛ به زیر ساختها و آینده بلند مدت اهمیت چندانی نمی دهد؛ چرا که چنین مدیری «مدیر امروز» است، «مدیر میز» و مسؤول در برابر عده ای خاص و خواص، نه پاسخگو در برابر عموم، نه در برابر آیندگان و نه در برابر پروردگار...