البرز: الغوث!
سرانجام پس از کش و قوس های فراوان، البرز استاندار خود را شناخت، هرچند ضرورت ساخت مستحکم استان، انتصاب سرپرست برای این استان تازه تأسیس را دور از ذهن می نمود، اما معرفی مدیری که شناخت نسبی مطلوبی از ظرفیت ها و محدودیت های استان و به ویژه کلان شهر کرج دارد، نوید بخش همراهی سرعت و صحت درگامهای نخستین استان شدن است .
سرپرست استانداری فارغ از اینکه چه مدت بر این مسند تکیه خواهد زد، امروز با تصمیماتی که می گیرد بر بوم زمان، فردای این استان را به تصویر می کشد و آینده البرز بیش از هر چیزی مرهون تدبیر وی و تیم تصمیم ساز همراهش خواهد بود.
روشن است که مسیر پیش روی ایشان، هموار و همراه نیست؛ انتظارات، توقعات، ملاحظات، محافظه کاری ها، منفعت اندیشی ها و شخص محوری ها گوشه ای از موانعی است که این تیم با آن مواجه است. آشکارا و صریح باید گفت تا گوشی بشنود و در گوشه ای ضبط شود: مبادا فردای البرز؛ فدای امروز عده ای شود!
مام وطن پس از دوران بارداری طولانی، کودکی زاییده است «البرز» نام و چه دایه های بسیار دور این طفل را گرفته اند، تا شاید از این نام، کامی برند؛ همه دلسوزند و درپی آرام سازی چشم های نگران کودک! کودک اما نگران همین شلوغی دایه هاست! که او را چه می شود؟!
داستان دعوای دو مادر بر سر یک کودک را همه شنیده ایم، مادر واقعی وقتی کودک را چونان گوشت قربانی یافت، او را به دایه بخشید اما دستان عدالت کودک را به دامان مادر رسانید. یادمان باشد «مادر بودن» با حرف و فریاد اثبات نمی شود، مادر بودن بخشش می طلبد و از خودگذشتگی؛ صبر می خواهد و آینده نگری. مادر مدعی بچه را برای خود می خواهد؛ از سرخودخواهی و منفعت طلبی، و مادر واقعی؛ خود را برای بچه فدا می کند از سر ایثار و انسانیت و محبت!
امروز البرز، مدیری مادرگونه می خواهد تا فردا فرزند برومندی به بار آورد؛ اگر امروز مدیری، «کل» بیندازد برای «مدیرکل» شدن و خدای نکرده سرپرستی، بر سر «پستی» ماندن و تثبیت شدن را به قیمت محافظه کاری و ملاحظه کاری در سر بپروراند، اگر امروز هر کس به فکر خود و اطرافیانش باشد، ستون فقرات کرج، از فقر توجه و از فرط فشار فلج خواهد شد... و خواهد شد آنچه نباید.
م. عسگری