«اندکی از یک سیاهه ی سحرانه»
این روزه با ندیدنت آقا شروع شد!
این روزه ی ندیدنت
این روزه ی فراق!
این تشنگی لب و قلب و چشم ما
ضعف شدید زمین را فراگرفته است،
آقا! برس به داد...
...
افطار من یک بوسه ی چشمم ز چشم توست،
افطار من یک خنده ی رضایت لب های مست توست!