دائم از دست پسرش می نالید، اشک تو چشاش حلقه زده بود و می گفت: از دستش آب خوش که از گلوم پایین نمی ره هیچی، یه لقمه نون خشک هم از گلوم پایین نمی ره! تنها چیزی که از خدا می خوام اینه که یا منو ببره از دستش راحت شم، یا اونو ببره از دستش راحت شم! هر کاری می کنم درست بشو نیست، با هر زبونی که نصیحتش می کنم افاقه ای نمی کنه، دیگه تنها راهی که دارم اینه که «به خدا واگذارش کنم...» (1)
***
فلش بک ؛ 20 سال پیش
دائم دست به دعا بود و سر به آسمون، مدت زیادی بود که نذر و نیاز می کرد، هرچند حاجت نمی گرفت ولی دست بردار نبود خیلی مصرانه از خدا می خواست تا حاجتش رو بده، چه حکمتی بود که خدا صلاح نمی دونست حاجت روا بشه؟! الله اعلم. بالاخره هر چی باشه اون خداست و ما هم بنده، هم خیر ما رو بهتر می دونه و هم نسبت به خودمون از خودمون آگاه تر و مهربون تر و نزدیک تره!
خبر به سرعت همه جا پیچید، اهل محل ناباورانه خبر باروری اونو دهن به دهن می چرخوندن، آخه سالها بود که همه می دونستن اونا بچه دار نمیشن... (2)
پانوشت:
(1) وای که چقدر من رو این جمله حساسم، تنم می لرزه وقتی می شنومش... کاش به جای این که آدمهای دیگه رو به این راحتی لعن و نفرین کنیم و به خدا واگذارشون کنیم، یا هر مشکلی که پیش میاد گردن خدا بندازیم، خودمون و اموراتمون رو به خدا می سپردیم و با توکل و تلاش، واسه تقدیر مثبت و عاقبت نیک بستر سازی می کردیم، اونوقته که هر نتیجه ای حاصل بشه خیر ماست و نه تو «خوش حالی» ها ذوق مرگ می شیم و از حد می گذرونیم و نه تو «بدحالی» ها دق مرگ می شیم و ناامید ...
(2) دعا کردن و طلب خواسته ها از معبود همیشه خوبه و هیچ دعایی هم بدون پاسخ باقی نمی مونه، البته نباید فکر کنیم که استجابت دعا فقط یعنی اینکه دقیقن اون چیزی که ما می خوایم حادث بشه، و روی اون مصداق خاص اصرار و پافشاری بیش از حد کنیم، چون خیلی از عوامل و شرایط تو عالم هستی وجود داره که ما نسبت به اونها علم و اشرافی نداریم، چه بسا چیزهایی که ما فکر می کنیم خیر ماست ولی در حقیقت عالم، اینطور نیست : «عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم »