سر در قدم نگار زیباست!
تقدیم به شهید سرافراز محسن حججی
مهدی عسگری
تصویرت، فریاد عزت و غیرت و جوانمردی است،
فریادی که چُرت غفلتمان را پاره میکند
داعش را با نگاهت و اقتدارت به سخره گرفتی، مَرد! آنها از تو عکس گرفتند تا به آن فخر کنند اما برعکس، داغش را بر دلشان گذاشتی، گویی تو داعش را به اسارت گرفتهای، با آن صلابتِ نگاهت که قلب ما را نیز اسیر خود کرده است.
و بگذار نگویم از آن حنجرهی بریدهات، که شرم را بر وجودم جاری ساخته است...
تصویر ایستادگیَت آمد تا تدریس عزت و غیرت باشد در این زمانهی وادادگیها،
تصویرِ بی سرت آمد تا تفسیر تازهای باشد "بر کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"
تا نمادی باشد برای استقامت و شهامت؛
شنیدم پیش ازین مبلّغ کتاب و کتابخوانی بودهای... و اینک خود کتابی زیبا شدهای، کتابی گویا که تا سالیانی باید مرور شود، خوانده شود و بر دیده نشیند...
راستی اسیر که شدی برای دفاع از حرم زینب (سلام الله علیها) در آن بحبوحهی آتش و خون و دود... چه کسی را به یاد آوردی که چون سرو تو را استوار ساخته است؟ چه کسی با تو نجوا کرد: "ما رایت الا جمیلا" را؟ که ندایش از تصویرت نیز به گوش میرسد...
اینک تو سند افتخار و عزت مایی، ما غیرتِ ایرانی جماعت را با تو میسنجیم که سَلفیهای خونآشام را بازیچه کردی جوانمرد؛ نه با سِلفی بگیران با نمایندهی تمدنی که زایشگاه داعشهاست.
راستی خنجر که به حنجرت نشست، چه کسی را به یاد آوردی؟ چه کسی سرت را بر دامان گرفت؟ چه لذتی داشت؟ چه حسی داشتی؟ حس اسماعیل در قربانگاه منا؟ یا نه بهتر بگویم حس اصحاب عاشورایی امامِ عشق را؛ یا حس اصحاب آخرالزمانیِ موعودِ منتقم را؟
آری آری میدانم به یقین، حسی شیرین، شیرینتر از عسل، احلی من العسل...
گوارایت باد جوانمرد!
کانال رویش:
https://t.me/joinchat/AAAAADupjCtBRgvWtGTKEw