سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیدار ماه و خورشید(2)

تبسم خورشید ماه را بد مست کرده بود آنچنان که گویی دیگر در پی پاسخ سئوالش نیست! خورشید اما مکثی کرد و تاملی، می خواست ببیند از کجا شروع کند؟! وسرانجام لب به سخن گشود:

- یادت هست وقتی خدا می خواست من و تو و آسمان وزمین را بیافریند چه گفت؟

- فرمود: شما را خلق می کنم به خاطر انسان و انسان را می آفرینم برای خودم، ما همگی شدیم مسخَّر انسان و دنیا مسیر تکامل و بستر رشد او گردید برای رسیدن به وصال آن زیبای یگانه.

- آری عزیز! و من و تو از آن روز در مدار خویش در حرکتیم و چشم انتظار انسانهایی که به وصال یار بار می یابند و  عیار انسانیت را جلا می دهند... اما شگفت آنکه همین دنیا شد مقصود ومعبود انسان و این مسیر مقصدش! برای برخی گاهی من معبود بودم گاهی تو و گاهی ... چه فرقی می کند هر چیزی غیر از او، غیر از او که وجودش پرستیدنی بود و ماندنی، کمال و کلامش  دیدنی بود و شنیدنی!

چه باید گفت در وصف کسانی که رهگذر و مسافر دنیایند اما در گوشه ای از این گذرگاه رحل اقامت افکنده اند گویی هزاران سال قصد اقامت دارند حال آنکه من که هزاران سال زیسته ام چنین به دنیا وابسته و دلبسته نگشته ام.

انسانها طوری زندگی می کنند گویی هرگز نمی میرند

و به گو نه ای می میرند گویی هر گز زنده نبوده اند!

چه بسیار بذرهایی که هرگز شکافته و شکفته نمی گردند، هرگز سر از درون خاک بر نمی آورند، نمی رویند و مثمر نمی گردند و چشم به آسمان و آفتاب نمی گشایند. می پوسند یا طعمه می شوند، زیاد نمی شوند و تکثیر پیدا نمی کنند و هیچ نشانی از خود بر جا نمی گذارند... و چه بسیار انسانهایی که هرگز...

***

ما با کمک ابر و باد و آب و خاک و... تلاش می کنیم برای جریان یافتن حیات در زمین و همه ی اینها بهانه ایست برای تحقق حیات انسانی. عجیب آنکه می بینم؛

انسانهایی را که زندگی می کنند تا بخورند نه اینکه بخورند تا زندگی کنند!

یادت هست وقتی خدا امانت گرانقدر و عظیمی را به اهل زمین و آسمان عرضه داشت؟ همه مبهوت شدیم از عظمت و جلال این امانت و سکوت کردیم چون نمی توانستیم و بر ناتوانی خویش اذعان داشتیم، همه منتظر بودیم؛ چه کسی بار این امانت سترگ و الهی را بر دوش می کشد؟ کدامین مخلوق برگزیده خواهد شد و این نشان بر سینه اش نصب خواهد گردید؟ و این "انسان" بود که پذیرفت، ما همه به توانمندی و شکوه انسان غبطه خوردیم، چه اینکه با این پذیرش، او می توانست خداگونه شود و خلیفه ی خدا. او می توانست به رموز هستی دست یابد و به سرچشمه رازها و حقایق نائل گردد. او اختیار و افتخار عشق ورزی با خدا را پیدا می کرد و این یعنی بالاترین لذت و آرامش و سعادت در عالم هستی! تنها در خلقت او بود که خدا به خود تبریک گفت و خود را أحسن الخالقین نامید: «فتبارک الله أحسن الخالقین»

انسان شد موجود عاشق و در درگاه الهی قدر یافت و بر صدر نشست در عین حال...

ادامه دارد...

 

(نکته: چون رویش به تازگی شروع به کار کرده اگه به نظرتون مطالب قابل استفاده است لطفا لینک سایت رو به سایر دوستان ارسال و معرفی کنید تا اونها هم سهیم بشن و این زنجیره استمرار پیدا کنه. سپاس)

 

 






آخرین مطالب وبلاگ



ویرایش قالب توسط قافله شهداء