• وبلاگ : .:: رويش عشق ::.
  • يادداشت : مردي از جنس لبخند
  • نظرات : 3 خصوصي ، 12 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نام 
    آپديت نميکنيد؟؟!
    + گندم 

    يه روز قبل از رفتن بي بازگشتش ديدمش. هرچي صداش كردم جواب نداد. اولين بار بود كه با شنيدن اسمش نمي خنديد و جواب نمي داد. دستگاه هايي كه به بدنش وصل بود سخت معذبش كرده بود انگار مي خواست بلند شه اما نمي تونست درست مثل يه خواب آشفته كه هر چي مي خواي بيدار شي نمي توني........

    كار دنيا با سعيد تموم شده بود اما باز تقلا مي كرد كه بمونه.

    دلم از رفتنش گرفته..............

    سلام آقا مهدي يه سري هم به ما بزنيد خوشحال ميشيم
    خيلي وقته نديدمتون انشاءالله که حالتون خوبه؟؟؟!!!!
    التماس دعا
    http://4sat.ir/

    سلام آقا مهدي

    يکي از آخرين نوشته هاي سروش را درباره توليد علم نقدکي زده ام ببينيد بد نيست

    پيروز باشيد

    بايد تمام زندگي يک اتفاق ساده باشد/ يک اتفاق ساده بايدبين ما رخ داده باشد


    سلام آقا مهدي، مشتاق ديدار، از دور احوالات شما را مي پرسم

    اميد که ببينيمتان


    فرامرز جهانيان؟

    به گوشم آشنا نيست و گمون نکنم بشناسمش. اما با توصيفات شما بايد افسوس رفتنش رو خورد.

    + يك دوست 
    سلام آقاي پر احساس
    براتون بهترينها رو آرزومندم
    راستي اگر تونستي حدث بزني كه من كدوم دوستتم مي توني تو مطلب بعديت از اسم من هم استفاده كني

    خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد...

    زيبابود...
    وقتي خبرش رو از بابام شنيدم خيلي شوکه شدم. کمي قبل از نيمه شعبان به مراسم محل کار پدرم دعوت شده بود. چند سال قبل هم در مراسم ديگه اي حضور داشتند. روحشان شاد و قرين رحمت انشاءاله.
    + بلاگر 
    هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق...