• وبلاگ : .:: رويش عشق ::.
  • يادداشت : منِ او
  • نظرات : 11 خصوصي ، 13 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهتاب 

    سلام دوست من

    من او اسم داستاني از اميرسليماني هم هست

    اين داستان رو چند سال پيش خوندم داستان پسري به اسم علي فتاح كه با اينكه از بچگي عاشق دختري به نام مهتابه اما هيچ وقت ازش خواستگاري نميكنه به خاطر تفكرات خاصي كه داره تا اين كه وقتي هفتاد ساله ميشه ازش خواستگاري ميكنه و قبل از وصال چشماشو براي هميشه ميبنده اين داستان حسابي منو درگير كرده بود با اين كه دوسش نداشتم و عميقا به نويسنده بد و بيراه ميگفتم ولي حالا بعد سالها گاهي اسم علي فتاح رو با من اوش تكرار ميكم و دلم پر غصه ميشه دلم نميخواد جاي اون مهتاب باشم

    و من او ي شما منو حسابي ياد اون كتاب انداخت يادش نبخير دوسش ندارم

    دوست من آدم سرنوشتشو خودش رقم ميزنه ميتونه اين سرنوشتو با شادي رقم بزنه و ميتونه با غم!!!

    به اميد اينكه هيچ ربطي به علي فتاح من او نداشته باشي

    پاسخ

    سلام گرامي. بله رمان من او رو ملاحظه كردم كه البته اثر نويسنده جوان و موفق معاصر رضا امير خاني است كه ظاهرن در پيام شما اشتباه تايپي رخ داده. از نكته اي كه متذكرشديد ممنون و صد البته كه بين من اوي حقير با من اوي اميرخانه فاصله اي بس زياد است و شباهتي در حد تشابه اسمي! سپاس