• وبلاگ : .:: رويش عشق ::.
  • يادداشت : از وصف رخش..
  • نظرات : 15 خصوصي ، 25 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    حرفي از سر اتفاق
    زمستان رفته بود . بهار آمده بود . خزان خزان زد بود . تخم روح روييده بود . سر از خاک خود بيرون کشيده بود . نگاهش به آسماني فراتر از جسم خيره مانده است . و حسرت به لب گزيده بود . چقدر در زير خاک جسم . تاريکي ها را زجر کشيدم . ندانستم . که زمستان خواهد رفت . بهار خواهد آمد . خزان را خزان خواهد برد . ميفهميدم . اما باور نمي کردم .

    ما انسانها چقدر غرق شرايط هستيم . اگر بعدها بما بگويند . اي انسانها بياييد پازل خلقت را بچينيد . حيران خواهيم ماند . يعني چه ؟ بياييد ستاره هاي پازل خلقت را شما بچينيد . آن ستاره کوچک بر مداري در ده ميليارد سال نوري جايش است . تو در جايش بگذار . آن خورشيد کم نورتر از قلبت را تو بر مدار آن منظومه دور بگذار . آن هوا . گردبادهاي آسماني را . آن عرض و طول ميلياردي را تو چندين سال نوري به تاخير بينداز . بگذار تيره ايي از خلقت در اين فرصت نوري بيايند و بزيند و جاي خود را به رويشي تازه سپارند .

    من حيران شده ام . اين چه بلايي است . مرا . از همدستي معمار جهان . به چنين خاک سياهي نشانده است . نکند دود حيواني همه طاق دلم را سياه نموده . معتاد شده ام . اين شعار است .

    من بازيچه دنيا شده ام . دنيا به سخره گرفته است مرا . اينها شعار است .

    وقتي از زمان و مکان کنده ميشوي . وقتي جسمت قفل و زنجير تو نيست . وقتي حيوانيت افکارت خلاص کرده تو را . وقتي رنگ پرواز بر جانت سايه فکنده . وقتي خوردن و خوردن و خوردن احتياجت نيست . وقتي بيماري . رنج . غم . سوز دنيا دردت نيست . وقتي دنيا کوچک تر از هسته خرماست برايت . وقتي خورشيد با نورش حقير است برايت . وقتي .....

    آنوقت است . تو انساني . اشرف مخلوقات جهان . وگرنه . حقيري . حقيري . حفيري . در دايره دنيا عظيمي . لکن حقيري . حقيري . حقيريم