شـعـاع درد مـرا ضـرب در عـذاب کـنيد مگـر مسـاحـت رنـج مـرا حـسـاب کنيد
محـيـط دلـم را شـکـسـته رسـم کـنياد خـطـوط مـنـحـني خـنـده را خـراب کنيد
طـنـيـن نام مرا مـوريانه خواهـد خـورد مرا به نام دگر بعد از اين خطاب کنيد
دگر به مـنطق مـنسوخ مرگ مي خنـدم مگـر به شـيـوه ي ديگـر مرا مجاب کنيد
در انجماد سکون پيش از آنکه سنگ شوم مرا به هـرم نفس هاي عـشق آب کنيد
مگـر سـماجـت پـولادي سـکـوت مـرا درون کــوره ي فـريـاد خـود مـذاب کنيد
بـلاغـت غـم مـن انـتـشـار خـواهـد يافت اگـر که مـتـن سکوت مرا کـتاب کنيد
قيصر امين پور