سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام بر تو ای حضرت بهار (3)

سلام بر تو ای حضرت بهار (3)

مهدی عسگری

حالا بهار آمده است و طبیعت در جوش و خروشِ رویش؛
بهار که می‌آید دل در دل غنچه‌ها نمی‌ماند برای شکوفایی،
و جوانه‌ها برای سبز شدن؛
و آب و هوا برای اعتدال؛
و باغ و بوستان و کوه و دشت... برای طراوت و تلاوت ترنّمِ رشد و رویش؛
و مردمان برای...؟!

بهار بهانه‌ی خوبی است برای تازه کردن دیدارها و دوستی‌ها؛
به همه سر می‌زنیم به اقوام و دوستان و آشنایان؛ حتی به خفتگان در آرامستان؛

اما کسی هست در همین نزدیکی که شاید در طول سال سری به او نزده‌ام، آن‌قدر نزدیک، که اغلب فراموش می‌شود، گاهی سال تا سال هم حالش را نمی‌پرسم؛
حالا باید در میان این خیل گشت و گذارها وقت ویژه‌ای را هم باز کنم برای خودم، برای خودیابی و خویشتن‌پایی،
برای احوالپرسی از سرمایه‌ها و غنچه‌هایی که امانت خداست نزد من،
سری بزنم به سرزمین وجودم و دشت‌های درونم و حال و هوای قلبم... که در کدام فصل زیست می‌کنند؟
شاید بهار در انتظار سلام دوباره‌ای است؛ سلامی با همه‌ی وجودم!

***

همه چشم انتظارند برای حضرت بهار،
برای "احسن الحال"
به حق نام مقدس "یامحول الحول و الاحوال"

96/1/1

***

پی‌نوشت:
 سلام و  تبریک
برشماکه خود، بهارید
و سرشاراز شکوفه وطراوت






آخرین مطالب وبلاگ



ویرایش قالب توسط قافله شهداء